سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در انتظار منجی ( باز مانده )(...و او خواهد آمد )(انتظار سبز)
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 91 تیر 4 توسط سید مجتبی غیوری | نظر بدهید

  

میـلاد با سعــادت

سومین امام معصوم ، حضرت اباعبدالله الحسین (ع) ، سرور آزادگان جهان و روز پاسدار

حضرت ابوالفضل العباس (ع)، سمبل مقاومت و وفاداری و اسوه گذشت و فداکاری و جانبازی در صحرای کربلا و روز جانباز

 زینت عبادت کنندگان و سرور نیایشگران، معصوم چهارم حضرت امام علی بن الحسین(ع)

بر  شیعیان جهان مبارک باد

امام حسین (ع) در سوم شعبان سال چهارم هجری در مدینه به دنیا آمد. رسول خدا (ع) نام این فرزند زهرا (س) را حسین نهاد وی مورد علاقه شدید پیامبر خدا(ص) بود و آن حضرت دربارة او فرمود: "حسین منی و انا من حسین" و در آغوش پیامبر بزرگ شد. هنگام رحلت رسول خدا، شش ساله بود. در دوران پدرش علی بن ابی طالب (ع) نیز از موقعیت والایی برخوردار بود. علم، بخشش، بزرگواری، فصاحت، شجاعت، تواضع، دستگیری از بینوایان، عفو و حلم و .... از صفات برجسته این حجت الهی بود. در دوران خلافت پدرش در کنار آن حضرت بود و در سه جنگ : جمل، صفین و نهروان شرکت داشت.پس از شهادت پدرش که امامت به حسن بن علی (ع) رسید همچون سربازی مطیع رهبر و مولای خویش و همراه برادر بودو پس از انعقاد پیمان صلح (صلح امام حسن (ع) با معاویه حاکم شام) با برادرش و بقیه اهل بیت (ع) از کوفه به مدینه آمدند. با شهادت امام مجتبی (ع) در سال 49 یا 50 هجری (که به دست همسرش جعده، دختر اشعث بن قیس کندی مسموم شد و پس از چهل روز به شهادت رسید) بار امامت به دوش سیدالشهدا قرار گرفت. در آن دوران ده ساله که معاویه بر حکومت مسلط بود، امام حسین (ع) همواره یکی از معترضین سرسخت نسبت به سیاستهای معاویه و دستگیریها و قتلهای او بود و نامه های متعددی در انتقاد از رویه معاویه در کشتن حجربن عدی و یارانش و عمروبن حمق خزاعی که از وفاداران به علی (ع) بودند و اعمال ناپسند دیگر او نوشت. در عین حال حسین بن علی (ع) یکی از محورهای وحدت شیعه و از چهره های برجسته و شاخصی بود که مورد توجه قرار داشت و همواره سلطه اموی (حکومتی که از سال 41 هجری با معاویه اولین خلیفه اموی شروع می شود و تا سال 132 هجری ادامه می یابد) از نفوذ شخصیت او بیم داشت. با مرگ معاویه در سال 60 هجری یزید به والی مدینه نوشت که از امام حسین (ع) به نفع او بیعت بگیرد، اما سیدالشهداء که فساد یزید و بی لیاقتی او را می دانست، از بیعت امتناع کرد و برای نجات اسلام از بلیه سلطه یزید که به زوال و محو دین می انجامید، راه مبارزه را پیش گرفت ، از مدینه به مکه هجرت کرد و در پی نامه نگاریهای کوفیان و شیعیان عراق با آن حضرت و دعوت برای آمدن به کوفه ابتدا مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد و نامه هایی برای شیعیان کوفه و بصره نوشت و با دریافت پاسخ کوفیان در بیعتشان با مسلم بن عقیل در روز هشتم ذیحجه سال 60 هجری از مکه به سوی عراق حرکت کرد.
پیمان شکنی کوفیان و شهادت مسلم بن عقیل، اوضاع عراق را نامطلوب ساخت و سیدالشهدا که همراه خانواده، فرزندان و یاران به سوی کوفه می رفت، پیش از رسیدن به کوفه در سرزمین "کربلا" در محاصره سپاه کوفه قرار گرفت و تسلیم نیروهای یزید نشد و سرانجام در روز عاشورا در آن سرزمین، مظلومانه و تشنه کام، همراه اصحابش به شهادت رسید. از آن پس کربلا کانون الهام و عاشورا سرچشمه قیام و آزادگی شد و کشته شدن وی سبب زنده شدن اسلام و بیدار شدن وجدانهای خفته گردید.

 خون او تفسیراین اسرار کرد         ملت خوابیده را بیدار کرد

اصحاب شهادت طلب و با وفای سیدالشهداء‌(ع) نیز نمونه بارز آگاهی، ایمان، شجاعت و فداکاری بودند .... آنان که در رکاب سیدالشهداء به فیض شهادت رسیدند جمعی از بنی هاشم بودند، جمعی از مدینه با آن حضرت آمده بودند، ‌برخی در مکه و در طول راه به وی پیوستند، برخی هم از کوفه توانستند به جمع آن حماسه سازان شهید بپیوندند. کسانی هم در راه نهضت حسینی، پیش از عاشورا شهید شدند،‌که آنان نیز جزء اصحاب او به شمار می آیند. (چون مسلم بن عقیل و قیس بن مسهر صیداوی و ...) 
مدت قیام امام حسین (ع) از روز امتناع از بیعت با یزید تا روز عاشورا 175 روز طول کشید (12 روز در مدینه، 4 ماه و 10 روز در مکه، 23 روز در بین راه مکه تا کربلا و 8 روز در کربلا از 2 تا 10 محرم)

چهارم شعبان سالروز ولادت پرچمدار کربلا حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام

حضرت ابوالفضل (ع) در روز عاشورا مکرر به خدمت امام حسین(ع) شرفیاب گردیده و اجازه میدان می خواست، ولی به خاطر شهامت و شجاعت و به علت اینکه پرچم پر افتخار سپاه حق در دست وی به اهتزاز بود امام (ع) به وی اجازه میدان نمی داد و هر بار او را از تصمیمش منصرف می کرد و می فرمود:" أنت صاحب لوائی" تو پرچمدار من هستی و شهادت تو دلیل هزیمت و شکست جندالله و علامت پیروزی جند شیطان است . بالاخره چون تمامی یاران آنحضرت به شهادت رسیدند و برای چندمین بار که حضرت ابوالفضل اجازه رفتن به میدان را خواست امام (ع) با درخواست وی موافقت فرمود.
در" ابصار العین" میگوید: عباس بن علی (ع) پس از مراجعه مکرر چون از برادرش جواب منفی شنید، چنین گفت: " لَقَد ضاقَ صَدری وَ سمئتُ الحَیوهَ" دیگر سینه ام تنگ شده و از زندگی سیر گشته ام.امام (ع) فرمود: حال که تصمیم به جنگ گرفته ای مقداری آب تهیه کن . عباس حرکت نمود و پس از در هم ریختن صفوف دشمن وارد فرات گردید و چون مشک را پر کرد خواست خود نیز آب بُخورد ،مشت پر از آب را نزدیک لبهای خشک شده اش رسانید ولی بلافاصله آب را به فرات ریخت وخود را این چنین مورد خطاب قرار داد:

یا نَفسُ مِن بَعدِ الحُسینِ هُونی       وَ بَعدَهُ لا کُنتِ اَن تَکوُنی

هذَا الحُسینُ وارِد المَنُونِ        وَ تَشرَبینَ باردَ المَعینِ                     

                    تاللهِ ما هذا فِعالُ دینی

یعنی : ای نفس پس از حسین ذلت و خواری بر تو باد ، و پس از وی زنده نباشی گر چه زندگی را خواهانی.اینک حسین وارد میدان جنگ شده است و تو آب سرد و گوارا مینوشی. به خدا سوگند آئین من چنین اجازه را نمی دهد.

و چون با مشک پر ، بسوی خیمه ها بر گشت وخود را در مقابل سیلی خروشان از دشمن دید این شعر حماسی را خواند:

لا اَرهَبُ المَوتَ اِذِا المَوتُ زَقا    حَتّی اوُاری فیِ الَمصالیتِ َلقی

نَفسی لِسِبط المُصطَفی الطُّهرِ وَقی   اِنّی اَنَا العَبّاسُ اَغدوُ بِالسَّقا                         

                            وَلا اَخافُ الشَرَّ یَومَ اَلمُلتَقی

یعنی :من از مرگ ترسی ندارم آنگاه که صدای مرگ بگوشم برسد ، تا آنجا که بدنم در میدان جنگ و در میان شمشیرها پنهان شود. جان من فدای فرزند پاک مصطفی باد، منم عباس که این مشک را بسوی خیمه ها میبرم .و در این روز جنگ ترسی از مرگ ندارم .

او که با عشق فراوان و علاقه شدید به رسانیدن آب بسوی خیمه ها روان بود مردی از دشمن بنام " زید بن رقاد " از پشت درخت خرمائی کمینش کرد و توانست با یک روش ناجوانمرانه بر وی حمله نموده و دست راستش را قطع کند. فرزند حیدر کرار(ع) چون از دست راست مأیوس گردید باز هم برنامه و هدف خود را در قالب دو بیت حماسی چنین بیان نمود:

وَلله اِن قَطَعتُم یَمینی       اِنّی اُحامی اَبَداً عَن دینی

وَعَن اِمامِ صادِق الیَقینِ    نَجلِ النَّبیِّ الطّاهِرِ الامینِ

یعنی : به خدا سوگند گر چه دست راست مرا قطع نمودید ولی من تا آنجا که زنده هستم از آئین خود دفاع و از امام و پیشوایم که در ایمان خود صادق است و فرزند پیامبر پاک و منزه و امین، دفاع خواهم نمود.

آری ، او به قطع شدن دستش اعتنا ننموده و به مسیر خود ادامه میداد که شخص دیگری بنام "حکیم بن طفیل" با همان روش غیر انسانی از کمین برجست و دست چپ آنحضرت را قطع نمود و در این هنگام تیرها مانند قطرات باران از طرف دشمن بسوی آنحضرت سرازیر گردید که تیری به مشک و تیر دیگر به سینه اش اصابت نموده و از حرکت بازماند و در اینجا بود که یکی از افراد دشمن توانست از نزدیک بر وی حمله کند و جمجه آن حضرت را با عمودی بشکافد .حضرت  آنگاه که در روی زمین قرار گرفت عرضه داشت : عَلَیکَ مِنیِ السّلامُ یا اَبا عَبدِالله. امام (ع) با شنیدن صدای برادر، خود را به بالین وی رسانیده و در رثای او خطاب به مردم کوفه این چهار بیت را انشاء نمود:

تَعَدَّیتم یا شَرَّ قومٍ بِبَغیکُم    وَخالَفتُموُا فینَا الَّنبِیَّ مُحَمدَّاً

اَما کانَ خَیرُ الخَلقِ اَوصیکُم    بِنا اَما کانَ جَدّی خِیَرَهُ اللهِ اَحمَدا

اَما کانَتِ الزَّهرا اُمّی وَ والدِی    عَلِیُ اَخا خَیر الَانامِ مُسَدُّدا

لُعِنتُم وَ اُخزیتُم بِما قَد جَنَیتُم    سَتُصتَونَ ناراً حَرُّها قَد تَوَقَّدا

یعنی : شما ای بدترین مردم، از راه دشمنی و ستم تجاوز کردید و درباره ما خاندان با فرمان پیامبر مخالفت نمودید. آیا پیامبر آن بهترین موجودات ، ما را به شما توصیه ننموده بود؟ آیا جد من احمد منتخب شده و رسول خدا نبود؟ آیا فاطمه زهرا مادر من نبود و علی آن برادر نیکوترین مردم و برادر پیامبر خدا پدر من نبود؟ شما مردم در اثر جنایتی که مرتکب شدید مورد لعنت و ذلت قرار گرفتید و به زودی به سوی آتشی که حرارتش شدید است کشانده خواهید شد.

 پنجم شعبان سالروز ولادت امام سجاد علیه السلام

در دورانی که امام سجاد(ع) در آن زندگی می کرد، همه ارزش های دینی دستخوش تحریف و تغییر امویان قرار گرفته بود و احکام اسلامی بازیچه دست افرادی چون ابن زیاد، حجاج و عبدالملک بن مروان بود. حجاج عبدالملک را مهم تر و برتر از رسول خدا(ص) می شمرد و برخلاف نصوص دینی ازمسلمانان جزیه می گرفت و با اندک تهمت و افترایی مردم را به دست جلادان می سپرد.
در سایه چنین حکومتی آشکار بود که تربیت دینی مردم تا چه اندازه تنزل کرده و ارزش های جاهلی چگونه احیا شده است؛ به طوری که دو خطر بزرگ جامعه اسلامی را تهدید می کرد: فرهنگ های متنوع بیگانه و خطر تجمل پرستی.
از این رو لازم بود در زمینه علمی کاری انجام شود تامسلمانان به اصالت فکری و شخصیت قانون گذاری ویژه خود که از کتاب و سنت در اسلام الهام می گیرد، واقف گردند. در اینجا ضرورت یک حرکت اجتهادی (اطلاع رسانی قوی) به نظر می رسید تا در چهارچوب تعالیم اسلامی، افق فکری مسلمانان گسترش یابد و بذر اجتهاد و تلاش ازبرای یافتن راه حق در دل آن ها افشانده شود و این کاری بود که امام سجاد(ع) بدان دست یافت.
خطر دوم ناشی از پیشامد امواج رفاه و آسایش در جامعه اسلامی بود که عشق سوزانی را که از ارزش های اخلاقی و پیوندهای روحی در مسلمانان پدید آمده بود خاموش می کرد.
امام علی بن الحسین(ع) این خطر را احساس کرد و فهمید که جامعه دچار انحراف شده و روحیه رفاه طلبی و فساد سیاسی و اخلاقی و اجتماعی آن را در محاصره قرار داده و از نظر سیاسی هیچ روزنه ای برای تنفس وجود ندارد، بنابراین امام سجاد(ع) توانست از دعا برای بیان بخشی از عقاید خود استفاده کند و بار دیگر تحرکی در جامعه برای توجه به معرفت و عبادت و بندگی ایجاد کند. امام(ع) در این سنگر ، تصویرهای روشنی ازجامعه اسلامی و وظیفه مسلمانان را در برابر کفرگویان معین می کند و مبارزه آنان را با منکرات مطرح می سازد.
دعاهای او نشان دهنده این مطلب است که در هر حال ولو این که همه امکانات مبارزه از یک نفر گرفته شود و به فرض این که تنها هم باشد، باز هم مسئولیت تلاش و کوشش از او سلب نمی گردد و باید از دعا به عنوان حربه مبارزه در راه حق استفاده شود. 

انجیل اهل بیت
صحیفه سجادیه از گنجینه های ارزشمند دعاهای امامان(ع) است که در بردارنده برخی از دعاهای حضرت سجاد(ع) است.
صحیفه سجادیه کانونی از معارف بلند الهی در ابواب مختلف است و در یک ارزیابی واقع بینانه می توان آن را ابزار رسای فرهنگی برای مقابله با هجوم فرهنگی دانست که خلفای ناشایست باب آن را گشوده بودند. بی تردید اگر این حرکت ارزشمند فرهنگی در کنار گستره فرهنگی دیگر امامان نبود، این مهاجمان فرهنگی اثری از اسلام ناب محمدی(ص) باقی نمی گذاردند. اهل دانش اذعان دارند که کتاب صحیفه سجادیه از نظر جایگاه ارزشی سومین کتابی است که در صدر اسلام پس از قرآن کریم و نهج البلاغه پدید آمده و مانند نسیم صبا در اطراف و اکناف عالم منتشر شده و از این رو مردم آن را مورد اهتمام و توجه قرار داده اند. سراسر این کتاب پر ازحقایقی است که خداوند سبحان هنگام خلوت آن را بر زبان آن حضرت(ع) روان ساخته است و هر کتاب دیگری که در این فن تنظیم یافته از این کتاب بهره و نصیبی برده است. به طوری که دیگر دانشمندان , کتب ادعیه خود را بر مبنای دعاهای این صحیفه به رشته تحریر درآورده اند.
دعاهای صحیفه علاوه بر حسن بلاغت و کمال فصاحت بر عالی ترین مضامین و عبارات و علوم الهی مشتمل است. زیبایی، شکوه وقدرت روحی که در تعبیرات روح پرور آن به کار رفته و طرق مختلفی که در اوقات گوناگون در مقام فروتنی و توسل در پیشگاه الهی و درود وثنا برخداوند انتخاب شده، خود بالاترین شاهد و دلیل است بر این که صدور آن از مقام امام معصوم(ع) قطعی است و احدی دست رد و انکار بر آن ننهاده و نام آن شهره آفاق است و فروغش بر اکناف جهان گسترده تا آنجا که هرگز شک و تردید در آن راه ندارد وگوهری است از معدن علوم امام سجاد(ع). بنابراین به خاطر جایگاه والایش بزرگان علم و ادب سه نام بر آن گذارده اند که گویای جایگاه رفیع این کتاب عظیم الشأن است: 1- اخت القرآن 2-انجیل اهل بیت(ع) 3- زبور آل محمد(ص).

صحیفه سجادیه هر چند سراسر دعا و نیایش است و تمام مطالب آن به عنوان راز و نیاز انسان با پروردگار خویش ارائه شده، ولی تأمل و تحقیق در گستره مفاهیم و معارف آن به وضوح نشان می دهد که دعاهای آن فراتر از مناجات های فردی و راز و نیازهایی است که یک انسان در خلوت تنهایی خود و در بحران مشکلات زندگی، با خدای خویش دارد.
مناجات های صحیفه در حقیقت نجوای علم و اخلاق و عقیده وسیاست است با روح موحدان و مناجاتیانی که در محراب عبادت و میدان جهاد و صحنه مبارزه با شیطان های درونی و برونی حضور دارند.
صحیفه سجادیه مدرسه ای است که معلم آن امام چهارم(ع) است که با این کتاب جهانیان را در تمام اعصار درس می دهد و هر کس را در حد توان و قدرتش و به اندازه استعدادش به مقامی که باید برسد می رساند. صحیفه دریای پرخروش فیض الهی است که لؤلؤ و مرجانش از شمار بیرون و اشیای پرقیمتش از حد شمارش خارج است.
صحیفه آفتاب پر حرارت الهی است که از مشرق وجود حضرت زین العابدین (ع) برای تربیت وجود انسان ها طلوع کرده و تا ابد از فروغ بخشی باز نخواهد ماند .




مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
.:
By Ashoora.ir & Blog Skin :.